عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

در مورد ((شهید ابراهیم هادی)) بیشتر بخوانید
برچسب ها - شهید ابراهیم هادی
شهید ابراهیم هادی در گوش جواد،‌که چیزی از این مراسم نمی‌دانست،‌ حرفی زد! جواد با تعجب و بلند پرسید: جدی میگی؟! ابراهیم هم آرام گفت: یواش،‌هیچی نگو!
کد خبر: ۱۱۵۱۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۰۷

نیروهای امنیتی و سرداران بالا بودند ابتدا اجازه ورود ندادند بعد که من را شناختند اجازه دادند بالا بروم، یکی از دوستان آقا ابراهیم مرا شناخت و گفت حتما این ملاقات را شهید هادی ترتیب داده...
کد خبر: ۱۱۵۱۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۰۶

بگیرش...دزد....دزد! بعد هم سریع دوید دم در. یکی از بچه محل‌ها لگدی به موتور زد. دزد با موتور نقش بر زمین شد. تکه آهن روی زمین دست دزد را برید و خون جاری شد.
کد خبر: ۱۱۴۳۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۳

خاطره ای جالب از جوانان انگلیسی؛
حجت‌الاسلام‌والمسلمین حسینی کوهساری خاطره جالبی را از اشتیاق جوانان غربی‌ها به شهدا نقل کرد.
کد خبر: ۱۱۳۴۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۵

کتاب صوتی «سلام بر ابراهیم ۱» به کوشش گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی تولید شد. قرار است این اثر روز جمعه، ۸ شهریورماه، رونمایی شود.
کد خبر: ۱۰۷۸۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۵

گفت و گو با حاج مهدی سماواتی درباره شهید سرافراز حاج ابراهیم هادی:
در قطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) یادبودی است که خیلی‌ها با دیدن عکس صاحب آن و عنوان «شهید گمنام» که روی سنگ مزار نوشته شده، می‌روند و زائر شهید مفقودالاثر «ابراهیم هادی» می‌شوند؛ ذاکر اهل بیت حاج مهدی سماواتی از دوستان و هم محلی های این شهید در گفت و گویی تصویری به ذکر خاطراتی از این اسطوره اخلاق و حماسه پرداخته است:
کد خبر: ۱۰۷۱۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۷

بُرشی از کتاب «سلام بر ابراهیم»؛
در بخشی از کتاب «سلام بر ابراهیم» آمده است: «رفیق جون، اگه من جای داش ابرام بودم، با این همه تمرین و سختی‌کشیدن این کار رو نمی‌کردم. این کارا مخصوص آدمای بزرگی مثل آقا ابرامه.»
کد خبر: ۹۸۰۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۰۹

یک شب جمعه خانمی پیش من آمد و گفت:"آقا، این شیرینی‌ها برای این شهیدِ، همین جا پخش کنین." فکر کردم که از فامیل‌های ابراهیمِ، برای همین پرسیدم: "شما شهید هادی رو می‌شناسین."گفت: نه... .
کد خبر: ۷۷۴۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۲

پنج سال پس از پایان جنگ کار تفحص در کانال کمیل آغاز شد. پیکرهای شهدا یکی پس از دیگری پیدا شدند اما از ابراهیم خبری نبود. مدتی بعد یکی از رفقای ابراهیم برای بازدید به فکه آمد.ایشان گفتند زیاد دنبال ابراهیم نگردید. او می خواسته گمنام باشد.
کد خبر: ۷۷۴۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۲

ابراهیم رفت دوتا برانکارد آورد و خودش پرید تو کانال. تا زانوهاش هم رفت توی قیر. بعد هم رفت وسط کانال، یک برانکارد رو روی یک کتفش گذاشت و یکی را هم روی کتف دیگر. سردیگر برانکارد را هم روی لبه های کانال گذاشت. مثل یک پل، همه را عبور داد و فرستاد عقب.
کد خبر: ۷۷۲۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۲۵

ابراهیم گفت: نیمه های شب کمی خوابم برد. یکدفعه دیدم وجود مقدس حضرت صدیقه ی طاهره علیها سلام تشریف آوردند و گفتند؛ نگو نمی خوانم، ما تو را دوست داریم،هرکه گفت بخوان تو هم بخوان.
کد خبر: ۷۶۹۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۱۸

شهید ابراهیم هادی می گفت: آدم هر کاری که می تواند باید برای بنده های خدا انجام دهد. مخصوصا این مردم خوبی که داریم.
کد خبر: ۷۶۵۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۴

کتاب «سلام بر ابراهیم»، برای آشنایی جوانان عزیز با قهرمانان واقعی این سرزمین اسلامی و ارائۀ یک الگوی ملموس و امروزی به آنها، در نماز جمعه‌های کشور معرفی شد.
کد خبر: ۷۶۴۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۵/۰۱

ابراهیم بعد از کلی سئوال کردن جواب داد : از حرم که اومدم بیرون یه آدم خیلی محتاج پیش من اومد ،من هم هر چی اسکناس توی جیبم بود به اون آقا دادم. موقع سوار شدن به تاکسی دیدم پولی ندارم. برای همین پیاده اومدم.
کد خبر: ۷۵۸۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۹

با ابراهیم رفتیم مقر سپاه، مسئول مربوطه شروع به صحبت کرد: ابوجعفر، اسیر عراقی که شما با خودتان آوردید، بیسیم‌چی قرارگاه لشکر چهارم عراق بوده. اطلاعاتی که او به ما از آرایش نیروها، مقر تیپ‌ها، فرماندهان، راه‌های نفوذ و... داده بسیار بسیار ارزشمند است.
کد خبر: ۷۵۴۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۱

در ایام ابتدای جنگ ,ابراهیم الگوی بسیاری از بچه های رزمنده شده بود. خیلی ها به رفاقت با او افتخار میکردند. اما او همیشه طوری رفتار میکرد تا کمتر مطرح شود. مثلا به لباس نظامی توجهی نداشت ,پیراهن بلند و شلوار کردی میپوشید.
کد خبر: ۷۵۲۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۲۶

سر چهارراه عارف ایستاده بودم. با خودم گفتم: فقط باید خدا کمک کند. من اصلا نمی دانم چه کنم! در همین فکر بودم یکدفعه دیدم ابراهیم سوار بر موتور به سمت من آمد. خیلی خوشحال شدم.
کد خبر: ۷۵۲۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۲۶

همان دوران کوتاه سر پل ذهاب ابراهیم معمولا یکی دو ساعت مانده به اذان صبح بیدار میشد و به قصد سر زدن به بچه ها از محل استراحت دور میشد و مشغول نماز شب میشد.
کد خبر: ۷۵۱۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۲۳

محور همه فعالیتهایش نماز بود.ابراهیم در سخت ترین شرایط نمازش را اول وقت می خواند.بیشتر هم به جماعت و در مسجد میخواند.دیگران هم به نماز جماعت دعوت میکرد.
کد خبر: ۷۴۹۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۹

ابراهیم پروانه وار به دور شمع وجودی حضرت امام می چرخید. بلافاصله پس از عبور اتومبیل امام، بچه ها راجمع کردیم. همراه ابراهیم به سمت بهشت زهرا رفتیم. امنیت درب اصلی بهشت زهرا از سمت جاده قم به ما سپرده شده بود.
کد خبر: ۷۴۷۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۲

تازه ها
پربازدید ها
پرطرفدارترین عناوین